نتایج جستجو برای عبارت :

ای دوست رقصان گشته ای

ای دوست رقصان گشته ای فرمانبر جان گشته ای
در سوی طفلان بوده ایدر کوی جانان گشته ای
از بند خویشان رسته ایآزاد و خندان گشته ای
صد تن بُدی و تک شدیبا عشق همسان گشته ای
بی باک و تازان همچو شیرجفت عقابان گشته ای
از کفتری و کوتهیرستی و تابان گشته ای
بودای اغما بوده ایبیدار و غرّان گشته ای
صوفی دنیا بوده ایحالی به عرفان گشته ای
زهد و نما و رنگ را کشتی و پنهان گشته ای
از حلقه های عقل دونجستی به ایوان گشته ای
برپا شدی صد مرحباآنسوی کیهان گشته ای
رقصان ش
دوشنبه شد منور در نظرها،
ز خشت همدلی بنیاد گشته.
ز آب دیده و آب جبینها،
ز مهر سینه ها آباد گشته.
دوشنبه از امید آباد گشته،
گلستان گشته است از عشق و ارمان.
دوشنبه گشته بس زیبا و دلکش،
دوشنبه مرکز علم است و عرفان.
به آواز فلک، هم ششمقامش
دوشنبه تا فلک آوازه دارد.
ندیده گر کسی درواز ه هایش،
درون سین هها دروازه دارد.
دوشنبه جوهر ارمان دلها،
دوشنبه گوهر دنیای تاجیک.
به روی مردم دلجوی عالم
گشاده هر در دلهای تاجیک.
گفت سعدی مصرعی ، این بس نکوست # دوست آن باشد که گیرد دست دوست
این سخن اکنون چه بی معنی شده # یا که این سان گفتمان در عصر اوست
مردمان اینک ملون گشته اند # می کنند از کله ی هر دوست پوست
دست کس را گر نمی گیری مگیر # اینچنین رفتار خنثی از چه روست
بخت بد را منتظر گشتی به دوست # غیبت و تهمت تو را یک گفتگوست ؟
خورده ای از سفره اش صد من نمک # چشم بر هر لقمه انگاری که موست
گرجی از دنیا تو خود تنها برو # همره یکرو فقط یک آرزوست
دوست دارم رهبرم رادلبر پیغمبر است/دوست دارم رهبرم را وارث برحیدراست/ازتباراهل بیت و آیت خوب خداست/دوست دارم رهبرم راجلوه ای ازکوثراست/اوپیام کربلا را میدهدبرمسلمین/دوست دارم رهبرم راآسمان رااختراست/میرود راه امام وهرشهیدی باهدف/دوست دارم رهبرم راشیعیان راسروراست/دشمنان دین ماراباز رسوامیکند/دوست دارم رهبرم رادشمن اوابتر است/اسوه والگوی خوبی گشته آقا درجهان/دوست دارم رهبرم رابهر عالم گوهراست/شیعه باشدجانفدای حضرت سیدعلی/دوست دارم ره
لب فرو بند از طعام و از شراب  سوی خوان آسمانی کن شتاب  دم به دم بر آسمان می‌دار امید  در هوای آسمان رقصان چو بید دم به دم از آسمان می‌آیدت  آب و آتش رزق می‌افزایدت گر ترا آنجا برد نبود عجب  منگر اندر عجز و بنگر در طلب کین طلب در تو گروگان خداست  زانک هر طالب به مطلوبی سزاست جهد کن تا این طلب افزون شود  تا دلت زین چاه تن بیرون شود  خلق گوید مرد مسکین آن فلان  تو بگویی زنده‌ام ای غافلان گر تن من هم‌چو تن‌ها خفته است  هشت جنت در دلم بشکفته است جا
گم گشته ام به شوق؛ که پیدا کنی مرا !...دیوانه گشته ام که مداوا کنی مرا !...پوشانده ام تمام خودم را زِ عالمی ؛با این خیال خوش که تماشا کنی مرا ...جانا چه می شود که تمنا کنی مرا ؟!...من قطره ام تو برکه نه دریاچه ی منی !خورشیدِ من بدون تو سرده زندگی ...آماده ام که باز تو شیدا کنی مرا !...گم گشته ام به شوق که پیدا کنی مرا !... : ) ❤#نرگس_صرافیان_طوفان
این موی سفیدم همه از غصه عشق است عشقی که شده یک طرفه آفت جانم این آفت جان گشته مراآب حیاتی هم گشته نفس هم شده است سفرهٔ نانم این عشق که جاری شده در خونُ رگ من اکنون هویداست دز شعرُ زبانم این عشق مرا پیر کندمثل زلیخا یاآخرازاین عشق بمیرم نمانم رسوای جهان...
چو احسان آمد از مسجد سلیمان ... مهیا کردمش من چای و قلیان
نشستیم و بگفتیم از گذشته ... همان هایی که گشته عهد و پیمان
امیر پارسا که گویی رونوشتی ست ... ز خلق و خوی آن دوران احسان
دلا هم گشته از خواهر تنی تر ... به سولمازی که میچسبد چو سیمان
ز حامد هم مکرر یاد کردیم ................ همان طوری که کردیم یاد هامان
بگفتیم از پیام و گه ز پویا .................. دمی هم از حدیث و گه ز ایمان
دمادم گفتمش جانم عوض کن ................ بلیتی را که گشته گاه پایان
مرا امید باشد تا
عالمخدا، یکتا تویی، آدمخدا گشته فزون،
ای همزبان من، چرا حال زبان گشته زبون؟
دین دشمن من گشته است یارم بت زیبای دهر،
بیگانه مزهب های غیر جان آشنا با من کنون.
خواهم، که بینی روی شید در عالم هر تیره دل،
روشن طلوعی بی غوروب، دنیای دل، دنیای دون.
ملّا خورد خون جگر، بدخو شود شاگرد او،
طفل دبستان زمان دلهای ما را کرد خون.
در مرز و بوم هستیت بیم مریضی بد ترا،
تا بام نفتد بر سرت باید زنی زیرش ستون.
دنیا همه دو نپرور است، دون یا ز ما بالاتر است،
گردون بچرخ
ســــزاوار مـــــــرد نیست!
ما را تمام لذت هستی به جستجوستدر پشت چارچرخه ای فرسودهکسی خطی نوشته بود:” من گشته ام، نبود!تو دیگر نگرد، نیست ”این آیه ملال در من هزار مرتبه تکرار گشت و گشتچشمم برای این همه سرگشتگی گریست…چون دوست در برابر خود می نشاندمشتا عرصه بگوی و مگوی می کشاندمشدر جستجوی آبی حیات؟در بیکران این ظلمات آیا؟در آرزوی رحم؟ عدالت؟دنبال عشق؟دوست؟ما نیز گشته ایم!
ادامه مطلب
اربعین یعنی حماسه عاشقی و انتظار/دلبری خالصانه بندگی کردگار/میرود پای پیاده زائرش سوی حسین/برترین احساس عزت درتمام روزگار/کربلاداردشکوهی بی نظیر وباهدف/زینب وسجادداده بهر شیعه افتخار/باولایت تاشهادت شد شعارعاشقی/شیعه ودین وبصیرت بهرعالم آشکار/دررکاب رهبرخود گشته آماده زشور/دشمنان ازوحدت ما درشکست واحتضار/برلب زائر سراسر هست ذکریاحسین/یک یک آیات قرآن گشته آنجاانتشار/عشق ثارالله داردوحدت و دلدادگی/اربعین این عاشقیها هست شوق انفجار/زم
یک امام جمعه شد مهمان عاشورائیان/همنشین با شهیدان درشب قدری عیان/حضرت خرسندرا خرسند رحمانی رسید/گوهرتقدیراو گشته شهادت درجهان/استجابت دردعایش زودمعنا گشته است/مثل مولایش علی پرزد بسوی آسمان/قاتلش چون ابن ملجم خنجراز رو بسته بود/شمرگونه باجنایت هست درخیل بدان/لیک اندر کازرون گشته عزایی بس بزرگ/درفراق یاررهبر چشمها شد بی امان/خوش بحال برشهیدان رهنمای عالمند/زمزم آمادگیها داده بر صاحب زمان/
روزمیلادش بگویم محض ایمان یاعلی/بهررفع هربلایی شدفراوان یاعلی/مرتضی خلوت نشین کوی رب العالمین/بادعاوباتوسل سوی احسان یاعلی/حیدرکرارباشد جانشین مصطفی/حق اسلام و ولایت حرف قرآن یاعلی/مرتضی وهمسراواسوه ی براهل بیت/میرسد ازبهرسختی ذکرآسان یاعلی/دوست دارم مرتضی راچون ولایت محورم/تانفس دارم بگویم تابه پایان یاعلی/حیدرکرارباشد شافع روزجزاء/مدح اوورد زبان هر مسلمان یاعلی/مرتضی مشکل گشای شیعیان درعالم است/وقت بیماری وغربت ذکرانسان یاعلی/دین
ای خدا ، ای خالق عشق و شعور
ای خداوند گرامی ای غفور
کن کمک تا آنکه برداریم ما 
گام دوّم با خردمندی و شور
کشور ایران کند با اقتدار
از گذرگاه خطرناکش عبور
با تعمّق کرده دشمن را فلج
حق شود حاکم در اجرای امور
حال و روز تک تک مردم شود
پر زشادیهای همراه غرور
صبر آنها میوه ی خود را دهد
صلح و خوبی بهر عالم با وفور
روبروی ظلم و جور شرق و غرب
گشته دولتهای اسلامی جسور
یک نگاه تازه حاکم تا از آن
رهبران مسلمین گشته فکور
از تشرهای شیاطین واهمه
گردد از کلّ مسلم
 
هیچ داری از دل مهدی خبر؟گریه‌های هر شبش را تا سحر؟او که ارباب تمام عالم استمن بمیرمسر به زانوی غم است“شیعیان”مهدی غریب و بی کس استجان مولا معصیت دیگر بس است“شیعیان”بس نیست غفلت‌هایمان؟غربت و تنهایی مولایمان؟ما عبید و عبد دنیا گشته‌ایمغافل از مهدی زهرا گشته‌ایممن که دارم ادعای شیعه گی چه بگویم من به جز شرمندگی …
هر که نبود خیرخواه زندگی،
گیرد او را آخر آه زندگی.
زنده دارد هر که یاد مرده را،
زنده باد او در پناه زندگی.
ما گنهکاران بی عیبی خویش،
بهر هر عیب و گناه زندگی.
دیده عیب کس نبینیم عیب خویش،
کور گشته در نگاه زندگی.
 رهبلد رهگم زند در نیمه راه،
گشته خود گمراه راه زندگی.
گر کسی با کوته عقلی غافل است،
روسیه روز سیاه زندگی.
گر کسی چاهی کند از دشمنی،
می فتد آخر به چاه زندگی.
چله آمدبرنمازجمعه مثل انقلاب/گام دوم راولایت امتش کرده خطاب/در سپهرعزت آن شیعیانش سرفراز/این نمازپرفضیلت مثل شمس وآفتاب/جای خودرابازکرده خدمتش بی انتها/گشته آدینه برایش باصفاو پر ثواب/هم به قرآن خدا وهم به گفتار نبی/حامیان برولایت سوی جمعه در شتاب/ازبصیرت قلبهایی مملو آرامش است/کاخ دشمن برسراو بارها گشته خراب/درثواب حج وعمره هرمصلی شدشریک/دورمی سازد زشیعه سختی وزجروعذاب/روح تقواو خلوصش رمی شیطان رجیم/گشته ذکرالله اکبر درحدیث ودرکتاب/ی
اول ذیقعده آید شیعیانش شادمان/نورباران گشته عالم هم زمین و آسمان/دخترموسی بن جعفر آن سپهر برتری/گشته میلادشریفش رحمتی بهرجهان/مظهرجودوکرامت حضرت معصومه است/بارگاه فاطمیه گلشن امن وامان/شادمانی از قدومش آفرینش راگرفت/خواهر مولارضا شد مقتدای شیعیان/قم ز یمن مقدم او گشته است دارالشفاء/آفرین برخلقت اوبر خدای لامکان/او حریم اهل بیت و شافع روز جزاء/شدکریمه حضرت اوآشکارا ونهان/بارگاه باصفایش هم امید مسلمین/زائرمعصومه باشدمهدی صاحب زمان/شدپن
گشته ویران
بارگاه قدس انوار الهی
قبرهای جمله خاکی   
بی ضریح و سایبان
در کوره ی گرمای خورشید
زین مصیبت
اشک غم جاری است
از ابر دو چشم آسمان هم
خادم این قبرها
باران اشک مومنین است
صحن آنها
وسعتش تا قلب پاک متقین است
می توان دریافت اوج غصه را
از سنگ ها ی داغ صحرا و بیابان
بادها هم خاک غم ریزند بر سر
قبرهای گشته ویران
جمله شب ها
فاقد شمع و چراغان
ظهرهای داغ و سوزان
هشتم شوال شد
وهابیت
این دشمنان دین و قران
بقعه ها
گلدسته ها را
یک به یک بنموده ویرا
 
 
هیچ وقت نتونستم از برف لذت ببرم چون معتقدم زمستون فصل ثروتمنداس.همیشه تو زمستون وقتی خیلی آ خوشحالند بابت این دونه های سپید رقصان پس ذهنم آدمهای بی لباس و خونه های بی امکانات شلتاق می کنه و فرصت لذت رو از من می گیره .
 
 
 
 
یوسف
زهرا(س) اسیر بند زندان گشته است
درغم او دانه ی زنجیر گریان گشته است
صد
شرر بر جان او افتاده از زهر جفا
بس که می سوزد تنش، افتان و خیزان گشته است
چاه
زندان قتلگاه او شد از جور زمان
در عزایش آسمان هم اشک ریزان گشته است 
سوخت
مغز استخوان شیعیان از داغ او
چشمشان خون است و دلها نیز سوزان گشته است
بهر
حفظ دین و ایمان داده جان خویش را
هر مسلمان زاده ای سر در گریبان گشته است
گشته
از چه صورتش مانند زهرا(س) نیلگون؟
صورت او نیلی از رنج فراوان گشته است
یوسف
زهرا(س) اسیر بند زندان گشته است
درغم او حلقه ی زنجیر گریان گشته است

صد
شرر بر جان او افتاده از زهر جفا
بس که می سوزد تنش، افتان و خیزان گشته است

چاه
زندان قتلگاه او شد از جور زمان
در عزایش آسمان هم اشک ریزان گشته است 

سوخت
مغز استخوان شیعیان از داغ او
چشمشان خون است و دلها نیز سوزان گشته است

بهر
حفظ دین و ایمان داده جان خویش را
هر مسلمان زاده ای سر در گریبان گشته است

گشته
از چه صورتش مانند زهرا(س) نیلگون؟
صورت او نیلی از رنج فراوان گشته

مرا نکاوید ،مرا بکاریدمن اکنون بذری درستکار گشته ام !مرا بر الوارهای نور ببندیداز انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازیدگوش هایم را بگذارید تا در میان گلبرگهای صدا پاسداری کند ،چشمانم را گل میخ کنید وبر هر دیواری که در انتظار یادگاری کودکی است !بیاویزید ..در سینه ام بذر مهر بپاشید تا کودکان خسته از الفبا در مرغزارهایم بازی کنند ،مرا نکاویدواژه بودمزنجیر کلمات گشته ام ،سخنی نوشتم که دیگران با آرامش بخوانندمن اکنون بذری درستکار گشته ام ،م
شبه پیغمبرعلی اکبررعناجوان/روز عاشوراکشیده پربسوی آسمان/پور زیبای حسینی زمزم احساس بود/اسوه گشته تاقیامت ازبرای شیعیان/حضرت اودرجوانی بود مرد بندگی/خلق وخویش مثل احمد ازبرای عاشقان/جنگ اوبادشمنانش یادمانی ازعلی/درحماسه مثل حیدر هم شجاع وقهرمان/تیروشمشیری زدشمن فرق مولاراشکافت/آسمانها گریه داردازبرایش بی امان/روی زانوی حسینی راس خونین علی/سخت گشته بهربابا لحظه پرواز جان/شیعیان ازداغ مولا اشک ریزان میشود/گریه کرده بهراکبر مهدی صاحب ز
هفته وحدت سراسرافتخارو عزت است/مسلمین راشادمانی در پناه رحمت است/گشته میلاپیمبر رحمه للعالمین/نام زیبای محمد برجهانی برکت است/بنده خوب خدا و اشرف مخلوق رب/سرفرازی رسالت انبیاء راشوکت است/گشته شیطان ستمگر خوار ورسوا و خفیف/دشمنان دین ماراصدشکست وذلت است/شیعیان ومسلمین راگوی تبریک زیاد/هفته خیر و شکوه و شادمان وحدت است/باولایت با بصیرت صبح پیروزی رسد/این همای جاودانی باسلاح همت است/هفته وحدت بگردد خواستگاهی برظهور/عشق مهدی بر مسلمان برتر
در بدن رمقی نمانده و وی به مانند خط کش ژله ای های بی کاربرد خورنده مخچه، از آن سو به این سو میفتم و در جای جای جسم ، گویی کوه بلند قامتی صدها سال بر بدن سنگینی می کرده، درد و ناله بر می خیزد، از دو خواهر و بردار کوچک ژیگولانه ام، ویروسی بر من چیره گشته و از شب هنگام گذشته، معده بود که پس می زد خوراک ها و مانند فواره ای بر گلویم فشار می آورد و سردرد نیز همراه آن، بیشتر مرا سرشار از بیحالی می کرد، دیگر آنکه، نشانه های سرما زدگی بر ما دیده می شد و از ب
این داستانیه که برای خوشی این دل شروع کردم. پس نه انتظاری از خودم دارم نه برام حیاتیه که جذاب و... باشه. آزاد و بی‌قید و توقع‌ طوری:
شبی زمستانی بود. از آن شب‌هایی که دل ابرهای تیره ریش بود و برف، رقصان می‌بارید. کوچه‌ها یخ‌زده و سفید و غم‌ناک و درختان خشک و خشن بودند. آرام و خرامان و هماهنگ با نرمیِ رقص دانه‌های برف قدم برمی‌داشت. می‌خزید. باد زمستانی ملایم می‌وزید و موهای نیمه‌جعدش را تاب می‌داد.
ادامه مطلب
متن آهنگ ای وای بر ما از حامد نیک پی تقدیم به شما عزیزان ...زلف آشفته ات ، گشته آرام ِجاندل که رفت از بَرم ، تو کنارم بمانعقل راهی‌ نبرد ، مست و دیوانه شدعاشقی کن چُنان ، همچو افسانه شوای وای وای بر ما ، عشق داد بر بادهستیِ ما راای وای وای بر ما ، عشق داد بر بادهستیِ ما راوای اگر لحظه‌ ای ، بی‌ غمت بگذردآه عشقت ببین ، تا کجا میبَردیک نگَه کردی ، و بی‌ دل و جان شدمتا بسازی مرا ، سخت ویران شدمزلف آشفته‌ ات ، گشته آرامِ جاندل که رفت از بَرم ، تو کنار
برو ای قاصدک 
حال مرا دیگر نمی پرسی 
کجای قصه ات گیرم 
که بر این زخم سنگین ترک خورده 
دگر حالی نمی پرسی 
برو ای قاصدک  با هر سوار سرخوشت از باد 
تو را رقصان تورا شادان 
چنین خوش باد 
اگر مغموم می بارم 
اگر لبریز گریانم 
اگر فردای فرداها 
تو را بادی وزید 
بر روح بی جانم  
    سلامی را رسان 
    بر تک چراغ روشن و شیدا 
بگو من عاشقم  تنها  
             بگو مادر ..... 
              تو را من دوست می دارم   
شاعر خالقی (عرفان)
 
 
ازداغ بابا یوسف زهرابگرید/در این مصیبت ماه خوش سیمابگرید/خلوت نشین نیمه شبهای پرستش/مظلوم دوران بازهم تنهابگرید/بر عسکری دشمن نگر زهرجفاداد/بر ماتم اوحضرت یکتابگرید/درد یتیمی بهرمهدی سخت گشته/با سوگواری بهراومولابگرید/ماتم سرای حضرتش یادازمحرم/همراه مهدی شیعه وآقابگرید/اشکی به چشم حضرت صاحب زمان است/در سامرا هردیده برنابگرید/برقلب مهدی سخت گشته این مصیبت/حتی نسیم و باد درصحرابگرید/باشدظهورش مرهمی از بهربابا/شیعه برایش تاخودفردابگرید
دانلود آهنگ نوحه و مرثیه سرایی کویتی پور ممد نبودی
Download Nohe Koweiti Pour Mamad Naboodi
آهنگ غمگین مخصوص آزاد سازی خرم شهر با صدای غلام کویتی پور بنام ممد نبودی
دانلود مرثیه و نوحه بسیار زیبا ممد نبودی با صدای ماندگار غلام کویتی پور
دانلود آهنگ خاطره انگیز ممد نبودی غلامعلی کویتی پور
شعر این سروده توسط جواد عزیزی از هم رزمان ”شهید محمد جهان آرا”
به مناسبت سالگرد این شهید بزرگوار سروده شده است ….
برای دانلود نوحه به ادامه مطلب مراجعه کنید …
متن نوحه و م
باران اشک شیعیان داغ محمد است/سوگ بزرگ این جهان داغ محمداست/اوخاتم پیمبران محبوب کردگار/گریه برای دوستان داغ محمد است/حیدروفاطمه زاو غمدیده گشته اند/تاریک گشته آسمان داغ محمداست/سبطین مصطفی نگرغمگین حضرتش/باشد عزای بیکران داغ محمداست/حتی خدای احمدی گردیده سوگوار/رفته زدین ماامان داغ محمد است/اندر مدینه بهراو باران گریه هاست/غمنامه هاشده عیان داغ محمد است/صاحب عزای حضرتش مهدی فاطمه/گریدبراوبه هرمکان داغ محمداست/
هرجا نظر اندازم، طرحی­ست ز فیزیکش  هم نوع کوانتیکش هم نوع کلاسیکش
بر سفره ی درویشان، پنهان ز بداَندیشان  پیدا شده بر ایشان، طرحی ز مکانیکش
از میکده واماندم، دانشکده­ شد جایم تقدیر بزد گولم، با شیوه و تکنیکش
از جانب میخانه، رفتم به رصدخانه  با خنده­ ی مستانه، دلشاد ز اُپتیکش
دیدم ز تلسکوپ هم پنهان شده آن مه­ رخ  گفتا بُود این خارج، از قدرت تفکیکش
این شاعر شوریده، زان زلف کوانتیده هرچند جفا دیده، کی آمده دَر جیکش؟!
چشمش شده چون لاله، خیس
اشک چشمان روی گونه مثل دریا میشود/درفراق حاج قاسم غم به دلها میشود/راه ورسم عاشقیها از سلیمانی رسید/شیعه باگلواژه او عشق طاهامیشود/درجهان محبوب گشته باشهادت آن عزیز/انتقامی سخت اینک مزداعدامیشود/حیف این سرداردلها بامصیبت نامه اش/تاقیامت نام نیکش دردلم جا میشود/قهرمان عرصه جنگ ودفاع وانقلاب/میزبانش درجنان حیدر و زهرامیشود/تسلیت گویم به رهبر مالک وعماررفت/داغ سنگینش کنون شوری به دنیامیشود/شد مزارش جاودانه چون حرمهادر قلوب/راه ورسم حاج قا
جمعه هاتامیرود دلها پریشان میشود/هرامید وصل مولاهم پشیمان میشود/غم فراوان گشته اینک درزمین و زندگی/شیعه هم ازظلم دشمن باز گریان میشود/قلب عاشق خوگرفته با سپهرمهدوی/تاشود پایان جمعه قلب حیران میشود/مژده ها دادند بهر آن ظهور ناب او/دیده ودل درحوادث پرز افغان میشود/وقت آن گشته که باهم رهرومهدی شویم/باولایت قلب مومن گنج ایمان میشود/این علامتهای دنیا عطر او آورده اند/باظهور ناب مهدی سخت آسان میشود/
." سردارِ بی ادعا ".خیره گشته چشمِ دنیا سوی توخون سرخت کرده زیبا رویِ تو.دور بودی از وطن وا غُربتاپیروِ راهِ شهیدان خویِ تو.پیکرت شد قطعه قطعه وایِ منگفته شد گشته جدا بازویِ تو.دلبری هایت زِ امت دل رُبودملتی همراه شد تا کویِ تو.نام یک ملت  سلیمانی شوَدکودک و پیر و جوان رهپویِ تو.خیزشِ امت نگر سردارِ مادر جهان بر پا کنیم اردویِ تو.با سپاه قدس یورش می بریمبر ستمکاران با نیرویِ تو.حک کنم اسمِ تو را بر سینه امعاشقانه می شوم همسویِ تو.شاعر: حبیب رضائ
پاورپوینت تحلیل خانه رقصان ، پراگ

دید کلی : در این فایل خانه رقصان ، پراگ مورد تحلیل قرار گرفته است. این فایل در قالب پاورپوینت ودارای 14 اسلاید می باشد. این فایل برای رشته معماری تهیه شده است.

توضیحات کامل : 

کلمات کلیدی : تحلیل خانه رقصان ، پراگ بررسی معماری خانه رقصان نمونه موردی خارجی ساختمان بیمه بررسی معماری ساختمان بیمه تحلیل ساختمان بیمه خانه رقصان 
اسلام وقرآن باولایت گشته معنا/با حضرتش دنیای مابسیارزیبا/اوریشه خوبی خلقت درزمین است/مفهوم زیبای پرستش هست مولا/گنج ولایت گوهروالای دین است/قسط وعدالت ازسپهراوست برپا/دشمن وشیطان بابصیرت هست نابود/وحدت فراگیراز وجوداوست هرجا/اسلام داده عشق اوراباشهادت/ایران مابانام اوالگوی دنیا/سیدعلی نامی که دردل همنشین شد/یادآور شور ولایت گشته آقا/باعشق او آرامشی درمیهن ماست/محبوب باشد حضرتش درکل دلها/راه امام وهرشهیدی خط رهبر/اواز تبار اهل بیت و نو
سیزده آبان بود روز شکست دشمنان/مرگ آمریکا رسیده ازبرای این جهان/هست استکبارعالم مثل شمر و حرمله/عامل شروجنایت هست اودرهر مکان/بهرنابودی دشمن وحدت وایثارهست/پیروی از ولایت خصلت ایرانیان/بابصیرتهای ملت دشمنان رو درزوال/افتخاری گشته میهن ازبرای شیعیان/وحدت ما دشمنان رابازرسوامیکند/کشورمابا شهیدان هست دائم جاودان/در دفاع از ولایت ملت ما در رکاب/قلب ایرانی همیشه بر خمینی یادمان/سیزده آبان ایران گشته یوم الله ما/ازبرای رهبرما امت اوگلفشان/آ
گشته سر سبزدگر باره به هنگام بهار    خالدآباد و من و سرو قد و قامت یار
            گشته خرم چمن و لاله و نسرین و دمن        
      بلبلان چهچهه زن طوطی و قمری و هزار
         شده خاکش چو بهشت و شده زیبا و تمیز      
      مردم از بوی ریاحین شده سر مست و خمار
             خالداباد مرا چون گلی از گلزار است           
        جان و دل را کنم از مهر به پایش ایثار
             لعبت ماهرخ زهره جبین است این خاک             نمکین چشم و سهی گردن و گلگ
مرگ برغرب وسعوی که جنایت میکنند/برمسلمانان وشیعه هم خیانت میکنند/کارشان تزویر وظلم و هر جنایت درجهان/از ستمهای یهودی هم حمایت میکنند/پرشده دنیاهمیشه از شقاوتهایشان/خویش راهمکار شیطان بارذالت میکنند/گشته است آل سعودی محورشرو بدی/بهرشیعه ظلمهایی با شقاوت میکنند/کاسه صبر مسلمان گشته لبریز ازستم/خویش راآماده باش برولایت میکنند/دوره آخرزمان وآن ظهور مهدی است/شیعیان پادررکاب او حمایت میکنند/
غم مخور گر حاکمی دزد می شود                                                 شکوه ز بی کفایتی دوران می شود
غم مخور خزانه خالی کرده است                                                  غم بخور مردمی بی خرد پرورده است
مردمان چشم بسته پای بقچه رفته اند                                          بی خیال زعلم و عالم دوران رسته اند
مردمی که بهر دزدان دست می زنند                                            حق شکوه و ناله زخود پر می زنند
مردمان با دست زدندحناق گیرند                     
تنهای تنهاشدعلی ازبعد زهرا/باچاه دارد دردل بسیارمولا/گشته فراق فاطمه هرلحظه جانسوز/شداشک چشمان علی راهی دریا/بهریتیمانش علی مرهم گذاراست/آرامش شیعه فقط این عشق آقا/دخت نبی مهمان بابادربهشت است/راحت شده از ظلم دشمن بهردنیا/رکن ولایت فاطمه درزندگانی است/سخت است بهرمرتضی مولای تنها/با یادمان فاطمیه زنده مانده/یک انتقامی سخت دارد سوی اعدا/دیگر علی همتا وغمخواری ندارد/یار ولایت گشته است مهمان یکتا/سوی بقیع وکربلاهم سوگوار است/او انتظاری میک
مرحباایرانیان راازبرای این حضور/درتجلی حماسه خلق کرده یک سرور/چهره دشمن زوحدت خوارورسوا گشته است/آفرین برملت ماازبرشور وشعور/شدفلسطین پاره تن ازبرای مسلمین/مسجدالاقصی گرفته از ولایت تاج نور/ظلم اسرائیل غاصب درجهان مملو شده/غرب وآمریکابرایش حامیان ظلم وزور/ریشه کن بایدبگردد این یهودی زمین/چونکه اسرائیل خائن ازفتوت گشته دور/روزقدس آمد مسلمان این حماسه افتخار/میرساند سوی مهدی آن تجلی ظهور/
ای همای باسعادت کن جهان رابی نیاز/باتجلی ظهورت شیعیان را سرفراز/نیمه شعبان رسیده شادمانی آمده/شدقنوت مهربانی گلشنی اندرنماز/هرکسی ازدوری تواشک زمزم میکند/منتظربهرظهورت تاشودبرشیعه باز/آیت توحیدنابی و امید اهل بیت/گشته این دوران غیبت بهرعالم جانگداز/مهربانی ات فراوان ظلم راپایان دهی/برقلوب پاک مومن نام توشددلنواز/وقت آن گشته ظهورت این جهان زیباکند/بهرسختی های عالم نام توشدچاره ساز/
ازفراق روی مهدی اشک ریزان میشود/چشمها ازدوری او باز گریان میشود/درتمنای وصالش سالها درانتظار/تشنه لب سیراب آن رخسارجانان میشود/اوبود گنج فضائل در حریم اهل بیت/شیعه هم از برکت او لطف واحسان میشود/حضرتش مشکل گشای کل عالم گشته است/بادعایش سختی ماباز آسان میشود/بهراو یاران بسیاری فراهم گشته است/لشکری آماده سویش مثل ایران میشود/رهبرماکربلایی جانفشان مهدی است/تاظهورش امتحانی قلب وایمان میشود/
عیدفطرآمد سراسررحمت بر مسلمین/واقعا باشد مبارک از برای مومنین/بعدیک ماه مبارک لذتی دارد قبول/بر شکوه مردمانش صدهزاران آفرین/اول شوال عیدی میدهد ایزد به ما/شادمان گرددمسلمان ازبرایش اینچنین/تقویت ایمان شیعه میشود باافتخار/مملوعزت وبرکت گشته است روی زمین/بانمازی عاشقانه وحدتش شدمنتشر/با ولایت گشته معنا درجهان ارکان دین/عیدی ایزدبه شیعه شدظهور مهدوی/دررکاب نائب او جانفشانی دلنشین/
گشته میلادحسینی وعلمدار حسین/مرحبا برپاسداران یارو ودلدارحسین/شدسپاه انقلابی اسوه اش ازکربلا/خارچشم دشمنان شدمهدایثارحسین/هرکجایی پاسداران خدمت ملت کنند/چون سلیمانی برایش هست سردارحسین/برولایت یارناب و پاسبان انقلاب/مثل عباس است ومالک قلب اسرارحسین/دشمن ماازخباثت طعنه داردبر سپاه/ریشه کن غرب ویهودی هست آثارحسین/دررکاب رهبرما میزندهرفتنه را/این سپاه بابصیرت گشته آثارحسین/آمده دنیابداند یاور مهدی شود/دائما لبیک دارد بهرهربارحسین/
بر زمینم تو مخوان، سیر کنم جای دگرناز من هیچ مکش، عشوه‌ی من هیچ مخر نفس روح کشم، خاک زمینم منماجلوه‌ی یار کنم، تاب مداری منگر مرگ را بی‌سببی هر دم و بی‌وعده زنمملک‌الموت غلامم دم هر شام و سحر ساغرم جام جهان، خانه‌ی من میکده‌هاستسوی من هیچ میا، در پی من هیچ مپر ساقی ار نام دهد از دم پیمانه مراالفت باده چنین است، چه داری تو خبر طالع از صوت نکو شد که چنین رقصان استحرص پیمانه مزن، هی طمع بخت مبر  حلمی از راه دگر آمده، زو هیچ مپرسرود از راه
دوست ندارم دیگه مانتوهای رسمی بپوشم و مقنعه سر کنم 
دوست ندارم 
دوست دارم رنگی باشم دقیقا شبیه اون زنی که توی رویاهای دختربچگیم بود
دوست دارم بخندم و کاری که دوست دارم انجام بدم 
دوست دارم کار های قشنگم دیگرانو خوشحال کنه 
دوست دارم ... دوست دارم 
دوست دارم قلبم زنده باشه ... پیروز باشم 
دوست دارم آسمونو ببینم 
دوست دارم ستاره ها رو بشمرم 
دوست دارم دور از هیاهو بقیه عمرمو زندگی کنم ...

+ البته نه اون رنگی رنگی شکل اینفلوئنسرهای خز و بی معنی ای
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنمدل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضاگاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر استسوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضاتیره روز من از شام  غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرانه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضامی کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارونمن دل خسته سر گشته و حیران چ
شبه پیغمبرعلی اکبررعناجوان/روز عاشوراکشیده پربسوی آسمان/پور زیبای حسینی زمزم احساس بود/اسوه گشته تاقیامت ازبرای شیعیان/حضرت اودرجوانی بود مرد بندگی/خلق وخویش مثل احمد ازبرای عاشقان/جنگ اوبادشمنانش یادمانی ازعلی/درحماسه مثل حیدر هم شجاع وقهرمان/تیروشمشیری زدشمن فرق مولاراشکافت/آسمانها گریه داردازبرایش بی امان/روی زانوی حسینی راس خونین علی/سخت گشته بهربابا لحظه پرواز جان/شیعیان ازداغ مولا اشک ریزان میشود/گریه کرده بهراکبر مهدی صاحب ز
مرا نکاوید
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشته ام
مرا بر الوارهای نور ببندید
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
گوشهایم را بگذارید
تا در میان گلبرگهای صدا پاسداری کنند
چشمانم را گل میخ کنید
و بر هر دیواری
که در انتظار یادگاری کودکی ست بیاویزید
در سینه ام بذر مهر بپاشید
تا کودکان خسته از الفبا
در مرغزارهایم بازی کنند
 
مرا نکاوید
واژه بودم
زنجیر کلمات گشتم
سخنی نوشتم که دیگران
با آرامش بخوانند
من اکنون بذری درستکار گشته ام
مرا بکار
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
من گدا و تمنای وصل او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکین غلا
پرشورگشته دنیابهرعزای زهرا/مزدی دراین مصیبت دارد خدای زهرا/او دختر پیمبرحامی دین وقرآن/بوی بهشت دارد هرجا ردای زهرا/ در بوستان حیدرگشته فدای مولا/خواهم زجام آقاهردم ولای زهرا/درکوثر ولایت اوقهرمان اسلام/بهر حمایت حق باشدوفای زهرا/او گلشن حسینی برمجتباست مادر/زینب دراین حوادث گشته فدای زهرا/الگوی اهل بیت وعشق امام ورهبر/دلداده شهیدان گشته صفای زهرا/امسال فاطمیه شوردگربپاشد/حاج قاسم دلاور دارد ندای زهرا/این اشک دیدگانم شدمتصل به دریا/دا
باولایت تاشهادت نقش درجانها شده/شیعه تاروزقیامت همدم مولاشده/گشته ایران ولایی اسوه روی زمین/مقتدااز نسل کوثر سیدوآقاشده/راه ورسم کربلارا درس داده دروطن/حضرت سیدعلی بین مرهم دلهاشده/ملت مااز سپهرش بابصیرت گشته است/اسوه خوبی برای شیعه دردنیاشده/بعد روح الله باشد رهبراین سرزمین/دشمنان ملت ما درجهان رسواشده/این ولایت شدطلیعه برظهورمهدوی/چون جهان آماده بهر یوسف زهراشده/
ای خدا ، ای خالق عشق و شعور
ای خداوند گرامی ای غفور
کن کمک تا آنکه برداریم ما 
گام دوّم را قوی تر ، با غرور
کشور ایران کند با اقتدار
از گذرگاه خطرناکش عبور
با تعمّق کرده دشمن را فلج
حق شود حاکم در اجرای امور
حال و روز تک تک مردم شود
پر زشادیهای همراه سُرور
صبر آنها میوه ی خود را دهد
صلح و خوبیِ فراوان، با وفور
روبروی ظلم و جور شرق و غرب
گشته دولتهای اسلامی جسور
یک نگاه تازه حاکم تا از آن
رهبران مسلمین گشته فکور
از تشرهای شیاطین واهمه
گردد از کلّ
تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبرای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارمبرای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریختلبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم
تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارمبرای پشت کردن به آرزوهای محالبه خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارمتو را برای دوست داشتن دوست می‌دارمتو را به خاطر بوی لا
ما دوست معمولی ایم، اون عاشق یکی دیگستما دوست معمولی ایم، به روی هم نمیاریم احساسمون رو
ما دوست معمولی ایم، از دلتنگیش دارم دق میکنم
ما دوست معمولی ایم، هیچ گزینه ی دیگه ای نیس
شب تا صبح تو بغل هم میخوابیم، ما دوست معمولی ایم
بهم میگه تب داری؟ ما دوست معمولی ایم
دستم رو میپیچم دور گردنش، ما دوست معمولی ایم
واسه دیدنش لحظه شماری میکنم، ما دوست معمولی ایم
دوسش دارم، ما دوست معمولی ایم
ما دوست معمولی ایم، من عاشقش نیستم
بربهشتی کن سلام وجمله یاران او/صددرود بیکران شد ازبرایمان او/سیدو سالارگشته بر شهیدان وطن/آفرین گویم همیشه بر رخ احسان او/گوهرمظلومیت را داده است بر انقلاب/لطفها برامت ما آمداز یزدان او/گشته الگوی قضاوت با مرام دلبری/برعدالت شورداده گلشن جانان او/شدشهیدراه حق و کربلایی مسلکی/داغ اوجانسوز بوده رهبری گریان او/راه او اینک مصفا درتمام انقلاب/باولایت تا شهادت رهرو وسامان او/گشته دستگاه قضایی مقتدر اندرجهان/منتشراین نهضت ما باهمان سامان او/ای
ای عاشقان کربلابوی محرم میرسد/شیعه برای اشک وغم کوی محرم میرسد/آتشفشان عشق اواندرجهان غوغاکند/برچرخش هر ماتمی گوی محرم میرسد/باشدحسین بن علی محبوب درگاه خدا/گشته سیه پوش عزاروی محرم میرسد/زمزم برای اشکها جاری تارودفرات/تحکیم ایمان بشرخوی محرم میرسد/ایثار یاران ولی داردنشان عاشقی/جاری درآن خون خداجوی محرم میرسد/اسلام وقرآن نبی مدیون شورکربلا/همراه اوزینب که رهپوی محرم میرسد/گشته سیه پوش عزاکل جهان وکوچه ها/دلدادگی وعاشقی توی محرم میرسد/
شعری در رابطه با سردار دلها شهید  قاسم سلیمانی 
نام قاسم حک شده بر سینه ام  اشک خون میبارد از دیده ا م راه  حق  و  راه مولا  و علی بوده است یک عادت دیرینه ام عشق ما بوده است سردار ولی آن که نامش در جهان شت منجلیخار گشته چشم دشمن نام اولرزه ای  انداخته است  افکار اوگشت عاصی دشمن پست وذلیلتا که ریخت خونش دربیت علی از  فراقش  عالمی  نالان  شده چشم دوست ودشمنش گریان شده یک سخن جا مانده است از این کلام تا رسد بر دشمنانش این پیام راه  او  راه
.
( یاضامن آهو )
دارم هوایِ مرقدت ای شاهِ مندل می طپد در سینه ام ای ماهِ من
.
از کودکی نامت شده وردِ زبانعشقت در این دنیا شده همراهِ من
.
کمتر زِ آهو نیستم مولا بیاتا بنگری بر محبسِ جانکاهِ من
.
افتاده ام در بندِ صیّاد زمان آقا نظر کن بر اسارت گاهِ من
.
چون بچه آهو بر مزارت سر نَهمدستی کشی  تا بر سرِ گمراهِ من
.
بر پنجره فولادِ تو گشتم دَخیلکافی نبوده، همّت کوتاهِ من؟
.
مهمان شدم گاهی اگر بر سُفره اتقانع نشد گویا دل خود خواهِ من
.
لایق نبودم در کنار م
تورا دوست دارم شاملو

متن تورا دوست دارم
دانلود اهنگ من از عهد آدم تورا دوست دارم
من از روز ازل تو را دوست دارم

تورا دوست دارم چون نان و نمک

من از عهد آدم تورا دوست دارم علیرضا قربانی

دکلمه تو را دوست میدارم

دوستت دارم
من از عهد آدم تو را دوست دارم
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی‌تر
« دو ر می فا
؛ دو ر می فا ؛ دو دو _ فا سی » اینگونه شروع شد. آن شب کلمات دست در دست برف، با
نت ها میرقصیدند. احساس میکردم آرزو­هایم منجمد شده و از آسمان، رقصان و مست بر من
میبارد. در پی­ اش خودم را جستجو کردم. در کوچه پس کوچه های خیال، دفترم را گشودم و
شروع کردم. سیاهی شب، سفیدی برف، تلخی افکار و شیرینی شکلات را باهم ترکیب کردم تا
معجونی از جنس جنون بیافرینم؛ با درد ترکیبش کنم و بگذارم آرام جا بیافتد تا مزه ­ی
داستان های همیشگی ام را بدهد.
ادامه مطلب
امام صادق  فرمود امیرالمومنین  ع  برای مرتبه دوم مردم را بجنگ معاویه بر انگیخت چون مردم انجمن گشتند ب سخنرانی بر خاست و فرمود ستایش خدای راست که یگانه و یکتا وبی نیاز و تنهاست بود او از چیزی نیست و آفرینش از چیزی نبوده آها با قدرتی آفریده که بسببآن از همه چیز جدا شده و همه چیز آز او جدا گشته آیت برای او صفتیکه بدان توان رسید نباشد و ح دیکه برای آن مثل آورند نیست آرایش لعتهااز تو صیف آو ناتوان وستودنهای گوناگون در آنجا کنم کشته وزیران است ر اه
دوستت دارم...
به سان یک دیوانه، به سان یک سرباز 
به سان یک ستاره سینما 
دوستت دارم، به سان یک گرگ، به سان یک پادشاه 
به سان انسانی که من نیستم 
میدانی من اینگونه دوستت دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخند
نمیدانم از کجا شروع کنم. چندساعت پیش عصبی و ناراحت بودم و الان حس خوبی دارم. زندگی را دوست دارم. خانه ام را دوست دارم و این تنها چیز خوبی است که قرنطینه کردن برایم داشت. خانه ام را با تمام جزییاتش دوست دارم. البته هیچوقت متوجه این زیبایی ها نشده بودم تا اینکه دوستم از همه ی زیبایی های خانه ام استوری گذاشت. دیوارهای خانه ام را دوست دارم. نقاشی های روی دیوار را دوست دارم. اینه ی سورریالم را دوست دارم. بخاری را دوست دارم. قوری و کتری و پوست پرتقال رو
دلم به طریق انبساط گشته
انبساط در لغات قدیم به معنای صمیمیت می آید
و این جمله ایهام دارد
دلم به طریق انبساط گشته
هم صمیمیت یافته و هم منبسط میشود
زیرا محتوای چیز عجیبیست
که سرشار از آن است
و آن هر آن فزونی یابد
پس دلم به طریق انبساط میشود تا متحمل شود
بر افزایش سرشاری جودش
همانند انبساط حهانمان
دقیقا برابر آن
درخود مزید آید
جهان من محتوای دلم است
و آن محتوی در عین اشباع دلم
هر دم در دلم متعالی میگردد و عزیزوار افزایش می یابد
عزیز به معنای شکست
دلم به طریق انبساط گشته
انبساط در لغات قدیم به معنای صمیمیت می آید
و این جمله ایهام دارد
دلم به طریق انبساط گشته
هم صمیمیت یافته و هم منبسط میشود
زیرا محتوای چیز عجیبیست
که سرشار از آن است
و آن هر آن فزونی یابد
پس دلم به طریق انبساط میشود تا متحمل شود
بر افزایش سرشاری جودش
همانند انبساط حهانمان
دقیقا برابر آن
درخود مزید آید
جهان من محتوای دلم است
و آن محتوی در عین اشباع دلم
هر دم در دلم متعالی میگردد و عزیزوار افزایش می یابد
عزیز به معنای شکست
قل حق می‌زند جان مخمّر تو این دیدی و من آن مخمّر 
تو با مستان به ظاهر حکم کردیندیدی هست پنهان مخمّر
ندیدی جوشش آن روح رقصانسرور پاک چرخان مخمّر
تو را با خودخوشی بیچاره‌ای کردرها از قول و پیمان مخمّر
چنین آزادی‌ای ننگ است یا ربمبادا هول هجران مخمّر
سزاوارم به یک جام عدم‌گیرسر زاهد زنم چان مخمّر
شریعت خواندم و جامی نگیراندطریقت راندم از کان مخمّر
حقیقت‌پیشه‌ای بی‌جامه آزادچنین باشم به قرآن مخمّر
بیا حلمی سرای باده وجد استبچرخان جان و د
آهنگ منم سرگشته حیرانت ای دوست
برای دانلود آهنگ منم سرگشته حیرانت ای دوست از حسین کشتکار به ادامه مطلب گلسار موزیک مراجعه کنید
منم سرگشته حیرانت؛ ای دوستکنم یک باره جان؛ قربانت، ای دوستخلیل آسا؛ زِ شوقِ وصلِ کویتدهم سر؛ بر سرِ پیمانت، ای دوستدلی دارم؛ در آتش، خانه کردهمیانِ شعله‌ ها؛ کاشانه کردهدلی دارم؛ که از شوقِ وصالتوجودم را زِ غم؛ ویرانه کردهوجودم را زِ غم؛ ویرانه کردهمن؛ آن آواره ی بشکسته بالمزِ هجرانت بُتا؛ رو بر زوالممنم آن؛ مرغ
"حرّافی کردن،هدایت کردن نیست" از بیماریهای مُهلک عصر ما این است که هر کس می‌خواهد دیگری را هدایت کند.توهّم هدایت کردن، ذهن اغلب آدمیان را فراگرفته است. 
لطفاً هدایت نکننخواه که هدایت کنیهدایت خاص پروردگار آسمانها و زمین استحتی وظیفه‌ی پیامبر(ص) نیست"اِنَّکَ لا تَهدِی مَن اَحبَبتَ و لکِنَّ اللهَ یَهدِی مَن یَشاءَ"(تو نمیتوانی هر که را که دوست داشته باشی هدایت کنی زیرا این خداست که هر که را بخواهد هدایت میکند)
ای دوست ، امروزه اِبراز هدایت
ازعلی گویم فضیلت گوهری بی انتهاست/بنده خوب الهی یاور دین خداست/اسوه نیک پرستش حجت دلدادگی/گشته استادملائک رهنمای انبیاست/عِدل قرآن محمدآشنادر آسمان/همنشین باکرامت او ولی اولیاست/شافع روزقیامت ساقی بر کوثراست/درولایت حضرت او مثل دریای ولاست/زمزم اخلاص حیدر افتخارخالق است/درعبادت بی رقیب وبی بدیل وآشناست/نسل اوگشته ائمه ازبرای شیعیان/بهرتبلیغ ولایت داستان کربلاست/درشجاعت قهرمان واسوه افلاکیان/یاورخوب فقیران صاحب روز جزاست/درکلام دلنش
دنیا می‌لرزاند و منکوب می‌کند. دنیوی حسرت می‌کشد که وه چه قدرتی، چه منزلتی! حریص آه می‌کشد و تمنّای بیشتر می‌کند. خفته در خواب فروتر می‌شود. خشمگین سرخ‌تر می شود و داغ می‌طلبد. عاشق به هیچ می‌گیرد و خرّم می‌گذرد، چنانکه هرگز دنیا نبوده و نخواهد بود. 
دنیا می‌کشد و خون‌بها می‌گیرد، از طفلان دنیا و طفیلیان دنیا. عاشق تماشا می‌کند، این دامن‌بیرون‌کشیده، و رقصان می‌گذرد. به حقیقت بگویم؛ او هست، این دنیاست که می‌گذرد، در نوار به‌خاک‌
کارم همیشه جرم و خطا بوده از قدیم
کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم
مغلوب نفس گشته ام و خورده ام زمین
تنها سلاحم اشک و دعا بوده از قدیم
می ترسم از عذاب و امیدم به فضل توست
راهِ نجات، خوف و رجا بوده از قدیم
قلاده ام ببند، بمانم کنار تو
بیچاره آن کسی که رها بوده از قدیم
شغل گدایی اش به دوعالم نمی دهد
هر کس گدای آل عبا بوده از قدیم
می ترسم از فشارِ شبِ دفن خود ولی
دلگرمی ام امام زمان بوده از قدیم
من عاشق تمام ائمه شدم ولی
در سینه جای دوست سوا بوده از ق
باز این عمق شب و شور آتشین و شعف بی‌حد. باز آن من که رفت و باز این من که سر کشید. باز انسان به گور شد و روح پر کشید. باز این عمق شب!
باز من سرکشان به رویای عاشقان، خستگان و از رمق‌افتادگان و همه‌ی آنچه که نمی‌خواهم و نمی‌توانم گفت.
: باز این من و باز این غم!: عجب! غم؟! مگر غم هست آنجا که وجد هست؟: آری آری هست، و حیرتا که چه سخت هست! آنجاست غم نشسته، پریشان، آن ابلیس، که تو مرا سخت می‌آزاری و این جهان از آن من است و کار من است و تو مرا پریشان می‌داری،
 چقدر دوست داشتن تو خوب است. دوست داشتن تو  ماهی قرمز هیچ سفره هفت سینی نیست. دوست داشتن تو عین ساعت تحویل سال است. ــ همیشه منتظرش مانده ایم. ــ دوست داشتن تو  عیدی اول فروردین است. کاش همیشه عید بود. کاش همیشه تو را عیدی می گرفتم. تو را دوست دارم زمین از چرخیدن می ماند. و خورشید فراموش می کند که باید غروب کند. تو را دوست دارم. سیب ها  همه ی فصل ها به شکوفه می نشینند. چلچله ها کوچ نمی کنند. وقتی تو را دوست دارم دختر کوچک آسمانم هنوز.
اولین پست ۹۸مون
حرف دل حضرت حجت عجل الله فرجه
مولا شکوه دارد که دعایم نمی کنید
اشک یاری و انتظار برایم نمی کنید
آقایی که کار دو عالم به دست اوست 
گوید شیعیان دعا برایم نمی کنید؟
عمریست روز و شب دست شما را گرفته ام‌
یاری بر این لشکر بی یارم نمی کنید؟
چه قرن ها انتظار شما را کشیده ام
یک چله به اخلاص دعایم نمی کنید؟
سرگرم به دنیا غافل از خویش گشته اید
یک ذره ز دنیا فدایم نمی کنید
بارها همراه غمتان غمخوار بوده ام
از غم غیبت چرا جدایم نمی کنید
طوفان بلا را با دعا دو
من هومانم چیز هایی را دوست دارم که هیچ کس دیگر دوست ندارد یا افراد کمی دوست دارند و از چیز هایی بدم می آید که همه دوست دارند تنها چیزی که هم من دوست دارم و هم شما ها ادبیات است پس اکثرا راجع به ادبیات حرف میزنم ولی درباره ی چیز های دیگری هم که دوست دارم هم مینویسم
نکته :من نه نردم نه گیگ نه آدم معمولی 
حرف دل حضرت حجت عجل الله فرجه
مولا شکوه دارد که دعایم نمی کنید
اشک یاری و انتظار برایم نمی کنید
آقایی که کار دو عالم به دست اوست 
گوید شیعیان دعا برایم نمی کنید؟
عمریست روز و شب دست شما را گرفته ام‌
یاری بر این لشکر بی یارم نمی کنید؟
چه قرن ها انتظار شما را کشیده ام
یک چله به اخلاص دعایم نمی کنید؟
سرگرم به دنیا غافل از خویش گشته اید
یک ذره ز دنیا فدایم نمی کنید
بارها همراه غمتان غمخوار بوده ام
از غم غیبت چرا جدایم نمی کنید
طوفان بلا را با دعا دو
میگفتن توقعم از دوستی زیاد بوده. زیاده. آره که بود. سیزده سال تو چندصدتا کتاب دنبال واژه دوست گشته بودم. ورق زده بودم و خیال پردازی کرده بودم. یه موجود پرفکت ساخته بودم و تو! تو! توی لعنتی که الان ازم متنفری از خدات بود که اون باشی. پس وانمود کردی که بودی و وقتی ماسکت شکست هردومون شکست خوردیم. وقتی سعی کردیم خورده هاش رو جمع کنیم دستامون زخمی شد. زانو زدم جلوشون و سعی کردم جمعشون کنم وقتی داشتی سرم داد میزدی و ملامتم میکردی. اخرم یه لگد زدی به همش
جوانی رفت از من همره من
به دوریهای دور از دیهه خود.
جوانی با همه عصیان و شورش
چو دریا با ره قسمت روان بود.
جوانی مانده اندر دیهه تنها،
به عشق دختر همسایه پزمان.
چو بگذشت عاشقی کودکانه،
جوانی ام بسوخت از عشق سوزان.
جوانی با همه بازیچه هایش
میان خاک راه افتان و خیزان.
رمیده اسپ چوبینش چو وحشی،
گهی از وقت و گه از من گریزان.
سوار اسپ چوبین زور و مغرور،
ز راه عمر ما بگذشت با شست.
بماند از اسپ چوبینش نشانه
عصا چوبی، که امروز است در دست.
از این بازی، از ای
یا حسین
اصلا فکرش را هم نمی کردم 
دعای عرفه ات هم آنقدر جانسوز باشد
دارم می سوزم... 
بیچاره ام کردی وقتی ندا سر دادی:
{... محل روییدن دندانهایم،... و بار بر مغز سرم و رسایى رگهایى طولانى گردنم، و آنچه را قفسه سینه ام در برگرفته، و بندهای پى شاهرگم، و آویخته هاى پرده دلم، و قطعات کناره هاى کبدم،... خلاصه با تمام این امور گواهى مى دهم بر اینکه اگر به حرکت مى آمدم و طول روزگاران، و زمانهاى بس دراز مى کوشیدم، بر فرض که آن همه زمان را عمر مى کردم، که شکر
هوالرئوف الرحیم
 رضا که از سر کار اومد. تایمی برای استراحتش گذاشتیم و تا بیدار شدنش همه کارها رو انجام دادم.
جوشهای روی صورت. ریفلاکس. وزن. سه چیزی بودن که حسابی استرسیم کرده بود و این چند روز فکری بودم.
رفتیم. نبود. کلی حالمون گرفته شد...
در جواب حال گرفته رفتیم "ده ترکمن"
از زیبایی چی بگم؟ اونهمه علفهای رقصان. دامن دامن شقایق. گل آرایی شده با گلهای زرد و بنفش. اووووففففف...
خیلی خوش گذشت. خیلی. 

پی نوشت:
می خواستیم افطار با مامان اینها بریم، که با
درخلوت دل گریه کردم کربلارا/آگاه کردم درمصیبت مبتلارا/اشکم شده جاری برای حضرت دوست/یکدم تکاپوکرده ام وصل خدارا/براهل بیت پاک احمد اشک ریزان/حاضر شدم بادیده ودل نینوارا/این تیر گریه میزند هردشمن دین/کردم رفاقت شیعیان باولارا/باچشم دل دیدم یکایک آن شهیدان/تقدیم کرده جان شیرین آشنارا/درعلقمه غوغای دیگر بود برپا/عباس داده درس زیبای وفارا/برروی تل زینبیه خواهرش بود/دارد روایت میکند شورعزارا/آتش گرفته خیمه ها سجاد تنهاست/یارب دگرگون کن درآن ص
جوجه تیغی آبی
همه ما اگر بازی سونیک را انجام نداده باشیم، اما حداقل نام آن را شنیده ایم. بازی که توسط کمپانی سگا عرضه گشت و لحظات زیبایی را برای هزاران گیمر کنسول سگا در سراسر جهان به ارمغان آورد.بازی به صورت فایل نصبی ارائه گشته و قابلیت اجرا بر روی سیستم عامل ویندوز را دارد.حال اولین نسخه از این عنوان خاطره انگیز توسط تیم گیم شاتل لند عرضه گشته تا بتوانید بار دیگر از دنیای بازی های شیرین و دوست داشتنی گذشته خود لذت ببرید.راهنمای نصب: برای ا
اگر خدا را دوست داری
اگر خدا را دوست داری،✨خدا گفته است:✨(لا یسخر قوم من قوم)همدیگر را «مسخره نکنید.»
اگر خدا را دوست داری، ✨خدا گفته است:✨(ولا تلمزوا انفسکم)از همدیگر «عیب جویی نکنید»
اگر خدا را دوست داری ،✨خدا گفته است:✨(ولا تنابزوا بالالقاب)«لقب زشت» به هم ندهید.
اگر خدا را دوست داری، ✨خدا گفته است:✨(و انفقوا فی سبیل الله)در راه خدا «انفاق کنید.»
اگر خدا را دوست داری ،✨خدا گفته است:✨(و بالوالدین احسانا)و «به پدرو مادر نیکی کنید.»
اگر خدا
یکی از دوستام می گفت، هر کسی خیلی خودش را دوست داشته باشه آنگاه سایرین را هم دوست خواهد داشت. 
 
ایده ایشان این بود که دوست داشتن دیگران به دلیل دوست داشتن خود است و هر چه خود را بیشتر دوست داشته باشید آنگاه دیگران را نیز دوست خواهید داشت.
 
ادامه مطلب
میخوام بدونی عزیز دلم 
تو رو دوست دارم، بیشتر از هر کس و هر چیزی که دوست داشتم 
جوری که هیچ چیز و هیچ کس رو اینجوری دوست نداشتم تا الان 
عشق من
دوست دارم 
اونقدر که میتونم چیزی یا کسی رو دوست داشته باشم، شاید هم بیشتر
اونقدری که کسی مثل من میتونه عشق چیزی بشه، حتی بیشتر 
دوست دارم 
به دیوار رو به روی بلیط فروشی ایستگاه مترو قلهک تکیه دادم و منتظرم در حالی که همه چیز داره شکل دیگه ای به خودش میگیره. گیاه بزرگ توی گلدون وسط سالن بزرگ میشه، تکون میخوره، زرد میشه و اروم اروم پودر میشه. پرچم های رنگی روی سقف با باد به جنبش میفتن، تیکه تیکه میشن و رنگ‌هاشون به صورت نقطه‌هایی رقصان در اطراف می چرخن. کاشی های قهوه ای سیاه کف مترو شروع به ترک خوردن میکنن و از پشتش شون فضایی سفید رو نشون میدن که سنگ ها رو میبلعه و به آهستگی با صدای
به دیوار رو به روی بلیط فروشی ایستگاه مترو قلهک تکیه دادم و منتظرم در حالی که همه چیز داره شکل دیگه ای به خودش میگیره. گیاه بزرگ توی گلدون وسط سالن بزرگ میشه، تکون میخوره، زرد میشه و اروم اروم پودر میشه. پرچم های رنگی روی سقف با باد به جنبش میفتن، تیکه تیکه میشن و رنگ‌هاشون به صورت نقطه‌هایی رقصان در اطراف می چرخن. کاشی های قهوه ای سیاه کف مترو شروع به ترک خوردن میکنن و از پشتش شون فضایی سفید رو نشون میدن که سنگ ها رو میبلعه و به آهستگی با صدای
روز جهانی دوستی یادی هم بکنیم از اون بزرگواران که در قالب دوست من دوست داره با دوست تو دوست بشه ، دوست داری با دوست من که که دوست داره با دوست تو دوست بشه، دوست بشی ! اومدن جلو... بعد نگو اون زیر میرا یه هدفای دیگه داشتن. از جنس آستین بالا زدن واسه شازده پسرشون. بعد چون از نه شنیدن هراسان بودند واسطه بدبخت رو پاس میدادن سمت ما خودشون مشغول جا باز کردن تو دل ما بودند. بعد ما به واسطه که گفتیم نه، دیگه رویی ازشون ندیدیم! یه جوری نیست شدند که انگار هیچ
معرفی کتاب غربزدگی جلال آل احمد:
 ما نمی توانیم در هر زمان و مکان و دولت و نظامی محکوم است و دور از جوهره اسلامیت و انسانیت. جای توجه به حرف خدا " لیس الانسان الا بما سعی" و حکمت از تو حرکت و از خدا برکت، غرب زده از خود و توان خود غافل گشته  خود را تهی از هر حسنی دانسته، همه خوبی ها و پیشرفت ها در فرهنگ غرب و مردم آنجا می بیند و خودش و فرهنگ و مردمش را عقب مانده ای می داند که نمی تواند پیشرفت کند  و می گوید تنها راه پیشرفت، غربی شدن است و چاره دیگری ن
حال دلم خوب است یا نه؟نمی دانم،شاید تنها چیزی که می دانم این است که می گذرد...شاید حتی آن را هم نمی دانم،می گذرد یا نه؟خنده ها،گریه ها،باور ها،دوستی ها،دوست داشتن ها،عشق ها،معرفت ها،زندگی ها آمدند و رفتند...تنها چیزی که آمد و نرفت "من" بودم...دلم تنگ شده،نه برای شخصی،نه برای مکانی و نه حتی برای زمانی،حتی این را هم نمی دانم دلم برای چه چیزی تنگ است...گمراهم...سرگردانم...گم گشته ام...من...خود را...گم...کرده ام!!!
آدمی در درونم گیر افتاده،حسی درونم به بند
خوشم از آنکه موج جان بخیزدخوشم کشتی دلِ توفان بخیزد
خوشم از مردن و از تازه جستنخوشم با درد تا درمان بخیزد
مرو ناخوش ز پیشم ای دل خونبتپ تلخیده تا قندان بخیزد
غریبی پیش گوشم دوش می‌گفتهر آیینه که شب رقصان بخیزد
سحر روح دگر از تخت جستمچنان اینی که فردا آن بخیزد
بگفتی راه و گفتم راه این استتو ویران گشتی و ویران بخیزد
بهُش حلمی که این ره خواب‌گیر استهر آنی لشکر عصیان بخیزد
Loga Ramin Torkian and Azam Ali - Feathers of Fire
یه مدت هست که دوتا دوست جدید پیدا کردم . یه سگ‌با توله‌ش. یه روز رفته بودم یه خورده غذا بدم سگ های ولگرد دور و بر که خوردم به این دوتا . یه سگ ماده که پاش شکسته و لنگ می زنه . خیلی هم لاغر و ضعیف شده و یه توله هم همیشه باهاشه . یه بار بهشون غذا دادم . وارد جزئیات احساساتم نمی شم چون احتمالا باید یه پست جدا بنویسم راجبش . ولی اینقدری بهش وابسته شدم‌که یکی دو روز بعدش بازم‌رفتم‌بهشون غذا بدم . وقتی منو دید از دور بدو بدو ا مد سمتم ! اینقدر دمش رو سریع
چنانکه شراب در خون می‌ماند، جنون می‌رقصد، پرنده می‌پرد، باد می‌زند و سرو می‌خواند. چنانکه راه در قلب گشوده می‌شود و راز آواز می گیرد. چنانکه پرده بالا می‌رود و قوی به یقین راه می‌یابد و ضعیف به ایمان می‌لرزد و وامی‌ماند. چنانکه یک هزار می‌شود و هزار هیچ. چنانکه خواب خاک می‌شود و رویا بالا می‌تند و روح بر سر رویا می‌شکفد. چنانکه روح از روح فرا می‌خیزد و در خدا می‌پیچد و در خدا می‌لرزد و در خدا جرقّه می‌زند و در خدا می‌رقصد و با خدا می
داشتن یه دوست خوب و مهربون ، یه نفر هم عقیده با تو ، یه نفر از جنس تو ، یه نفر که درکت میکنه چون مثل خودته خیلی خوبه . یه همچین دوستی دارم . با اینکه مجازیه ، با اینکه تا الآن ندیدمش ، صداشو نشنیدم ولی بهترین دوستمه . از مرز اینترنت و وای فای فراتر رفتیم و واقعی شدیم . دو تا دوست حقیقی . دوست دارم دوست خوبم ....نیلو
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوستتا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفسطوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
زلف او دام است و خالش دانه ان دام و منبر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست
سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشرهر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست
بس نگویم شمه‌ای از شرح شوق خود از آنکدردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست
گر دهد دستم کشم در دیده هم چون توتیاخاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست
 
حض
عشق در لحظه پدید می آیددوست داشتن در امتداد زمان؛این، اساسی ترین تفاوت میان "عشق و دوست داشتن" است.عشق، معیارها را درهم می ریزد...دوست داشتن بر پایه ی معیارهابنا می شود...عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشددوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد...عشق، قانون نمی شناسد!دوست داشتن، اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی ست...عشق، فوران می کند چون آتشفشان و شره می کند چون آبشاری عظیم ...دوست داشتن، جاری می شود چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم
تو بخوانی حرف و ما پنهان دلتو برونی، ما درون جان دل
زین درون عالم به مشت عاشق استزان برون مشتی کف از توفان دل
آن برون مرگ و سراب و انقلاباین درون مستی بی‌پایان دل
شک اگر خیزد برون ویرانی استشکّ حق لیکن شراب و نان دل
شک کند عاشق به انسان نی به حقاین چنین شکّی بروبد خوان دل
این قساوت‌ها که زاهد می‌کنداز دم عقل است نی فرمان دل
دل بگوید موسقی و نور و وجدخلق را رقصان کند قرآن دل
عابدان فرمانبر اهریمن‌اندعاشقان ساقی خوش‌پیمان دل
حلمی از آن آفتاب
اسطوره ای در خاطر آزادگان پر زد 
ققنوس هم از قله ی آتشفشان پر زد
سیمرغ آواز بلند عاشقی سر داد
دل را برید از این جهان و پهلوان پر زد
تقسیم حق و باطلش با دست موسایی
یا با دم عیسایی اش بخشید جان پر زد 
همچون خلیل از آتش نمرودیان دون
بر جهل آدم زد تبر ، یک قهرمان پر زد
سودای آزادی برای کل دنیا داشت 
بهر بهایش عاشقانه داد جان پر زد
بیت المقدس گشته شعرم تا تو را گفتم
بهر تسلای دلم از این زبان پر زد
... من
داشتن یه دوست خوب و مهربون ، یه نفر هم عقیده با تو ، یه نفر از جنس تو ، یه نفر که درکت میکنه چون مثل خودته خیلی خوبه . یه همچین دوستی دارم . با اینکه مجازیه ، با اینکه تا الآن ندیدمش ، صداشو نشنیدم ولی بهترین دوستمه . از مرز اینترنت و وای فای فراتر رفتیم و واقعی شدیم . دو تا دوست حقیقی . دوست دارم دوست خوبم ....نیلو
پای‌بست دنیا متزلزل بود ، چراکه قلب انسان متزلزل بود : زیر آوار سنگ‌هایی که انسان‌ها اورشلیمش می‌خواندند ، زیر آوار پیش‌گویی‌ها ، ظهور منجی‌ها ، مراسم مذهبی ، زیر یوغ فریسیان و صدّوقیان ، اغنیایی که می‌خوردند ، فقرایی که گرسنه بودند ، و زیر سیطره‌ی خداوند یهوه ، که از محاسنِ او خون بشریت ، قرن‌ها و قرن‌ها ، به‌درون گرداب مرموز روان بود ، خُرد گشته بود . از هر دری که با این خدا وارد می‌شدی ، فریادش بلند می‌شد . اگر کلامی محبت‌آمیز بر ز

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها